چکیده:

     نظامی گنجوی به عنوان برجسته ترین سراینده ی مثنوی های بزمی در قرن ششم متفاوت از متقدمان و معاصران همه ی سعی و کوشش خود را بکار می گیرد تا از مفاهیم مرسوم عصر خود پا را فراتر نهد و با یک رویکرد جدید به شعر ، روح انسان گرایی را در آثار خود تثبیت می کند و ترویج می دهد. نظامی با توسع و تعمیق این مفهوم در آثار خود هرگز از دو مقوله ی قومیت و دیانت غافل نبوده است.لذا سرزمینی را به تصویر می کشد که مردم آن فراتر از دو مفهوم فوق ؛ به انسانیت بیشتر اهمیت می دهند. به همین دلیل در جستجوی آرمان شهر خود از دروازه های شرع در مخزن الاسرار  آغاز می نماید و در تبیین مفاهیم فلسفی و حکمی تا اسکندر نامه به پیش می رود . مع الوصف می توان نظامی را به عنوان سخنگوی ایران انسانی معرفی نمود.


مقدمه

         اگر مولفه های هویت  را در سه مقوله ی زبان،تاریخ و دین بدانیم،هر کدام به فراخور جایگاه خود در تحکیم و ترویج  هویت ملی - فرهنگی ما  دارای ارج و اعتبارند.از آنجایی که عوامل  تاثیرگذار در هویت ملی ، همواره نقش واحدی  ندارند و بعضی از این مولفه ها از جمله تاریخ و دین ، به جهت فراز و نشیب های  اجتماعی که در فرا سوی هر ملتی  ممکن است اتفاق بیفتد،کمرنگ و به حاشیه رانده می شود.طبعا عنصری مانند زبان ، می تواند تا  خلای ناشی از  فقدان تاریخ و دین را به ویژه  در  هویت ملی  ترمیم نماید.  لذا زبان فارسی  از ادوار پیشین تا حال  و آن هم در قالب شعر و نثر توانسته است همچون دژ ی استوار از  هویت ایرانی  صیانت نماید.

         فراتر از این ، به جهت توانش و زایش ذاتی که در این زبان وجود دارد ، نه تنها عنصر بی بدیل و  قوام بخش فرهنگ ملی ماست ، بلکه مظاهر این فرهنگ گرانسنگ   را همچون گردن آویز زرینی به جهانیان تقدیم کرده است . در همین راستا نقش شعر ا و نویسندگان بزرگ بر کسی پوشیده نیست ، هر یک از بزرگان عرصه سخن و نظر که تظا هرات فکر ی  خود را در قالب شعر فارسی ماندگار و جاودانه کرده اند ، در این صیانت بزرگ فرهنگی نقش به سزایی داشتند.

          خمسه ی نظامی که دیانت و ملیت و فراتر از آن مفاهیم انسانی هم پای هم در آن به پیش می روند بر آن است تا ناکجا آبادی را فراسوی بشر خسته از  تفاخر بی روح ملی، تعصب دینی و قیدوبندها ی سنتی و قبیله ای  ترسیم سازد، و این امر بیانگر نقش شگرف این شاعر بزرگ فارسی در تثبیت و تعمیق هویت فرهنگی این سرزمین است.  

       

         اگر به جایگاه هنر به ویژه جایگاه شعر فارسی بیشتر عنایت بورزیم ، سهم فرهنگ ایرانی که در  گذشته های نه چندان دور فراگیر و گسترده تر از حال بود ، این بار نیز در غوغای فرهنگ های پر طمطراق و میان تهی ، نه تنها رخوت و سستی را به خود راه نخواهد داد،  بلکه همچنان با نشاط تر از گذشته ،  بشریت محروم از عدالت و نیک اندیشی را به تلاش مضاعف فرا خواهد خواند.

         در همین فرایند،  نظامی ما را به  سرزمینی سوق می دهد که روح آزادی خواهی در آن  انسان را از قواعد خشک تقلید و تقید می رهاند و به تفرج در شهر نیکان که به دور از هرگونه درد ، رنج،ریا ،آزمندی ، قهر و خشونت است فرا می خواند. او فاصله ی مدینه ی جاهله تا مدینه فاضله را چندان نمی داند و بر این باور است که اگر انسان روزی بتواند از دام دروغ و نیرنگ و ریای عصر خود رهایی یابد ، این  آغاز تعالی و کمال خواهی اوست. به همین دلیل است که تصاویر شهر آرمانی را به سهولت می توان در آفاق فکری نظامی مشاهده کرد. 

           

            روح دینی ، ملی و انسانی   که بشر در هر دوره ای از تاریخ زندگی خود ، به تعامل و همگرایی آن چشم دوخته است ؛ در آثار او موج می زند . نگارنده سعی دارد تا در این مقاله  با توسل به ابیاتی از  خمسه ی نظامی،   از هویت و  فرهنگ ایرانی   که نوید بخش  فرهنگ ناب انسانی  است،  تصویری روشن ارایه نماید.

ج:خمسه ی نظامی گنجوی

          سخن سالار بزرگ و سراینده ی نام آور مثنوی های بزمی در قرن ششم ؛ که سال ها همانند مشک از ناف عزلت بوی گرفت و نیز چون عنقا به تنهایی خود معتاد بود ، همه ی سعی و اهتمام خود را بکار گرفت تا بتواند در سایه سار  شعر و سروده های  بلند خویش از  هویت انسانی و فرهنگ  این مرز و بوم دفاع نماید.وجه تمایز او  با سایرین را نباید صرفا در نوع زبان  ، تنوع داستان ها ،شخصیت ها ، حوادث و گفتگوها ی موجود در آثار او جستجو نمود، بلکه  به استناد بیتی در خسرو و شیرین :

     ولی آن کز معانی با نصیب است                            بداند کاین سخن طرزی غریب ا ست

                                                                                         (دستگردی،361:1374)

 این تفاوت را باید در طرز غریبی که  پی افکند و اندیشه  ی  انسانی که  در  آن درج نمود ،  به دقت ژرف اندیشی کرد .چرا که نگاه او با سایرین متفاوت است ، بی گمان  طرز غریب او به شیوه ی شاعری او آن هم از منظر زیبایی شناسی و مفاهیمی از این دست بر نمی  گردد . بلکه  نگارنده بر این باور است که طرز غریب او را باید در نوع نگرش او به مهم ترین موضوع آفرینش یعنی انسان  به جستجو نشست . او هرگز همانند پیشینیان نخواسته است تا انسان و فرهنگ انسانی را در چهارچوب خشک و بی روح  یا مفاهیم تکراری و ملال آور محصور نماید. طرز تلقی او از انسان این است که تمامی تلاش ها ، باید مصروف تعالی  ، عدالت جویی، نیک اندیشی ، آرامش و نشاط انسان گردد . به نظر می رسد که این نوع نگرش در دوره ی او طرز غریبی محسوب می شد.  چرا که تاآن روزغالب مفاهیم در آثار هنری به ویژه در شعر فارسی، حول دو مقوله ی  قومیت با محوریت فردوسی بزرگ و دیانت با محوریت حکیم سنایی غزنوی بوده است ، اما نظامی در خمسه ی خود  رنسانسی  را رقم زد که بارزترین وجه آن  سوق دادن مفاهیم به حوزه ای فراتر از قومیت و دیانت یعنی انسانیت بود.  شاید به همین دلیل باشد که  در آثار او کم تر رنگ تقلید به چشم می خورد،در حالی که بسیارند کسانی که از  خمسه ی او تاثیر پذیرفته اند،اگر چه هیچ کدام نتوانسته اند آن گونه که پیر گنجه در  آثار خود  به آن تعالی و کمال رسیده بود ،راهی بیابند.

         هر یک از مثنوی های او صرف نظر از  طرح،ساختار،اندیشه ، زبان شور انگیز و سایر مقوله های مرتبط با  شعر  به  یک آرمان برتر می اندیشد ، که انسان گرایی برجسته ترین مرکز ثقل آن است. اگر گاهی از ایران و یا حتی از مولد خود گنجه ، سخنی به میان می آورد هرگز غرض او ترویج روحیه ی قوم گرایی نیست، بلکه  ترسیم طرحی  برای  رسیدن به  آسایش انسانی است،لذا در نگاه او: «کسی ستودنی است که برای  بزرگی ایران وبرای بیداری و آزادی  و آسایش انسانی بکوشد. »(ثروتیان،18:1369)

         جلوه های پر فروغ تفکر انسان مداری در  خمسه ،   نیاز های اساسی و متاسفانه گمشده ی انسان از جمله:  عدالت خواهی ،سخت کوشی،نیکنامی ،دانشوری،شکیبایی  ،اعتدال و میانه روی،پند و عبرت،تواضع و فروتنی و...  است،که در بین این مفاهیم عدالت محوری  و نیک نامی بیش از سایر مضامین جلوه و نمود دارد.

          در عصر نظامی  ظلم و جور و غارت  و تبعیض و بی عدالتی  بیداد می کند ، و در چنین فضای  آشفته ی  اجتماعی  او بر این باور است که عدالت،  بشارت دهنده ای است که به عقل وخرد شادی می بخشد و همانند کارگری است که  آبادانی و توسعه ی جوامع انسانی، از آن بر می خیزد و در ضمن قوام و پایداری هر سرزمینی  به عد ا لت و انصاف بستگی دارد.بنا بر این در نگاه  نظامی: « سعادت و سلامت جامعه و مردم به داد و عدل است و عدل در تمام شئون  زندگی  اجتماعی و جهان انسانی کارگر است. »(محمودی،304:1376)

 الف:عدالت محوری

           در خمسه ی نظا می اندیشه های عدالت خواهی موج می زند چنان که در مخزن الاسرار خودآورده است که جهان را با توسل به انصاف می توان فتح کرد و هر آنچه را که انسان بخواهد بدست آورد صرفا بواسطه ی عدالت میسر است.

هر که چو عیسی رگ جان راگرفت                 از سر انصاف جهان را گرفت

رسم ستم نیست جهان یافتن                              ملک به انصاف توان یافتن

هر چه نه عدلست چه دادت دهد                       وآنچه نه انصاف به بادت دهد

عدل بشیریست خرد شاد کن                             کارگری مملکت آباد کن

مملکت از عدل شود پایدار                               کار تو از عدل تو گیرد قرار

                                                                (  دستگردی، 38:1374 )

 و یا در خسرو و شیرین آن هنگام که خسرو؛ شبی جای تنگ  دهقان را گرفت  وسمندش کشتزار سبز روستایی را خورد و خبر آن به پدرش هرمز می رسد پسر را به گونه ای سیاست می کند تا کسی جرات نکند که پس از آن پای خویش را از گلیم عدالت فراتر نهد. نظامی در این بخش به کسانی نهیب می زندکه بی محابا صد ها نیش بر دل دردمند ورگ زندگی دیگران فرو می برند اما آن هنگام که به خود می رسند دستان نحس آنان به لرزه می افتد. 

تنی چند از گران جانان که دانی                      خبر بردند سوی شه نهانی

که خسرو دوش بی رسمی نموده ست               ز شاهنشه نمی ترسد چه سود ست

ملک گفتا نمی دانم گناهش                            بگفتنند آنکه بیدادست راهش

سمندش کشتزار سبز را خورد                        غلامی غوره ی دهقان تبه کرد

شب از درویش بستد جای تنگش                    به نا محرم رسید آواز چنگش

گر این بیگانه ار کردی نه فرزند                    ببردی خان ومانش را خداوند

زند بر هر رگی فصاد صد نیش                      ولی دستش بلرزد بر رگ خویش

ملک فرمود تا خنجر کشیدند                       تکاور مرکبش را پی بریدند

غلامش را به صاحب غوره دادند                  گلابی را به آب شوره دادند

در آن خانه که آن شب بود رختش                به صاحب خانه بخشیدند تختش

پس آنگه ناخن چنگی شکستند                     ز روی چنگش ابریشم گسستند

سیاست بین که می کردند از این پیش              نه با بیگانه با دردانه ی خویش

                                                                               ( دستگردی،1374: 149)

   همچنین در فراز هایی از اقبالنامه، عدل گرایی به صورت دیگر خود را نمایان می سازد . در نگاه نظامی نشانه های آشکار عدالت آن است که در داد ودهش می بایست قابلیت ها و ظرفیت ها را به دقت لحاظ کرد، او معتقد است شوریدگی  در امور ناشی ازنشناختن اندازه ها  است.  چنان که آورده است:

خرد گفت کانکس بود شهریار                    که باشد پسندیده در هر دیار

به دادودهش چیره بازو بود                         جهانبخش بی هم ترازو بود

به مور آن دهد کو بود مور خوار                 دهد پیر را طعمه ی پیل وار

نه چون خام کاری که مستی کند                 به خامه زدن خام دستی کند

رهاورد موری فرستد به پیل                       دهد پشه را راتب جبرییل

همه کار شاهان شوریده آب                      از اندازه نشناختن شد خراب

                                                            ( دستگردی،1324:1374)

سکندر که آن پادشاهی گرفت                جهان را بدین نیک راهی گرفت

به کس بر جوی جور نگذاشتی               جهان را به میزان نگه داشتی

اگر پیرزن بودو گر طفل خرد                 گه دادخواهی بدو راه برد

بدین راستی بود پیمان او                         که شد هفت کشور به فرمان او

و گر نه یکی ترک رومی کلاه                 به هند و به چین کی زدی بارگاه

                                                                  (دستگردی ،1329:1374)

کسی کو بر پر موری ستم کرد               هم از ماری  قفای آن ستم خورد

به چشم خویش دیدم در گذر گاه            که زد بر جان موری مرغکی راه

هنوز از صید منقارش نپرداخت              که مرغی دیگر آمد کار او ساخت

چو بد کردی مباش ایمن ز آفات            که واجب شد طبیعت را مکافات

سپهر آیینه ی عدلست شاید                   که هرچ آن از تو بیند وا نماید

                                                            ( دستگردی ،359:1374 )

 

 

 با تامل در ابیاتی که به آن اشاره شد و مفاهیمی از جمله میزان نگه داشتن و اندازه شناختن و  هر کس را در جایگاه خود تکریم نمودن و به اندازه ی قابلیت و ظرفیت او چیزی را در اختیار او قرار دادن و فضا و بستر را برای تظلم و دادخواهی همگان بدون در نظر گرفتن جایگاه اجتماعی افرا د فراهم آوردن و غافل نبودن از  اعمال خود و نیز این که اگر ستم حتی به اندازه ی پر موری هم که باشد  در آیینه ی عدالت نشان داده خواهد شد و مهم تر  آن که ستم اگر حتی به میزان ناچیز هم که باشد، کیفری بدتر از نیش مار در پی خواهد داشت ، نشانگر روح انسان گرایی پیر گنجه است.

 ج: نیک نامی

         مقوله ی نیک نامی،نیک اندیشی،  نیک سر انجامی و همنشین نیک همواره مورد نظر صاحبان اندیشه و معرفت بوده ونظامی نیز از این  مفهوم اساسی غافل نیست او در نصیحتی به فرزند خویش در هفت پیکراین گونه می گوید:

                سکه بر نقش نیک نامی بند                 کز بلندی رسی به چرخ بلند

               صحبتی جوی کز نکو نامی                  در تو آرد  نکو  سر  انجامی

              همنشینی که  نافه  بوی  بود                  خوب تر زانکه یافه گوی بود

              عیب یک همنشست باشد و بس              کافکند نام زشت برصد کس

             از  در  افتادن  شکاری  خام                    صد  دیگر در اوفتند  به دام

                                                                          (دستگردی ،641:1374)

در شرفنامه همین معنی را  دو باره یاد آور می شود و نیک نامی را مقدمه ی نیک سرانجامی می داند و آن را همانند  مشگین حریری می داند  که جاذبه دارد و به انسان قرب و منزلت می دهد و موجب بازار گرمی او می شود.

             کسی کو در نیک نامی زند                   در این حلقه لاف غلامی زند

             به نیکی چنان پرورد نام خویش              کزو نیک یابد سرانجام خویش

           به دراعه ی در گریزد  تنش                     که آن درع باشد نه پیراهنش

          به از نام نیکو دگر نام نیست                       بد آنکس که نیکو سر انجام نیست

          چو می خواهی ای مرد نیکی پسند              که نامی بر آری به نیکی بلند

         یکی جامه در نیک نامی بپوش                   به نیکی دگر جامه ها می فروش

        نبینی که باشدز مشگین حریر                       فرو شنده ی مشک را ناگزیر

                                                                            (دستگردی،1060:1374)

در اقبالنامه هم  بر این نکته تاکید دارد که جاودانگی انسان در نیکی به دیگران است و هر گونه بی حرمتی به نیک نامان ، مایه ی بد نامی و بد فرجامی می باشد.

          مکن  جز به نیکی گرایندگی                    که در نیک نامی است  پایندگی

         منه بر دل نیک نامان غبار                          که بد نامی آرد سر انجام کار

                                                                              (دستگردی ،1382:1374)                     

              

 در لیلی و مجنون وقتی که پدر می خواهد با  مجنون وداع کند ، نکاتی را در باب نیک اندیشی به او یادآور می شود و به او توصیه می نماید که اگر در حق دیگرا ن  نیکی نمودی هرگز توقع پاداش نداشته باش زیرا در حقیقت به خودت نیکی  کردی  وطبعا این حکم در باب بدی هم صادق است.

                 رفتند کیان و دین پرستان                      ماندند جهان به زیر دستان

                 این قوم کیان و آن کیانند                     بر جای کیان نگر کیانند

                هم پایه ی آن سران نگردی                   الا به طریق نیک مردی

               نیکی کن و از بدی بیندیش                    نیک  آید نیک را فرا پیش

               بد با تو نکرد هر که بد کرد                  کان بد به یقین به جای خود کرد

              نیکی بکن و به چه در انداز                    کز چه به تو روی بر کند باز

             هر نیک و بدی که در نوایی است            در گنبد عالمش صدایی است

                                                                            (دستگردی،532:1374)

نظامی در خطاب به ممدوح خود در پایان داستان لیلی و مجنون تاکید می ورزد که هیچ امری مهم تر ازطلب نیک نامی در زند گی بشر وجود ندارد.

              از هر چه طلب کنی شب و روز               بیش از همه نیک نامی اندوز

                                                                            (دستگردی،577:1374)

 

   حوزه های فکری نظامی بسیار متنوع و فراتر از آن است که بتوان آن را در مقاله ای گنجاند دامنه ی اندیشه ی او از یک طرف مشتمل بر اندیشه های دینی و اسلامی  و از سویی دیگر مبتنی بر تاریخ ایران و فلسفه ی یونان باستان است.همچنین آداب اجتماعی اعراب بادیه نشین را می توان در آثار او رصد نمود. به همین جهت جغرافیای طبیعی در آن رنگ  می بازد  و مانعی برای پیوند جغرافیای انسانی به حساب نمی آید. و در آثار او مولفه هایی مانند  مذهب  ،قومیت وتاریخ، از چهار چوب تعاریف محدود فراتر می رود و  شکل انسانی به خود می گیرد.

       نظامی همه ی مرزها و محدودیت ها ی بی اساس مرسوم در عصر خود را درهم می شکند ، و در همین راستا نه تنها از تقابل فرهنگی نمی هراسد بلکه با دعوت از  سایر ملل اعم از عرب ،روم،یونان و حتی هند و چین به یک  فرهنگ واحد جهانی می اندیشد او در جایگاه سخنگوی بهرام این گونه اشاره دارد که:

           هفت شهزاده را ز هفت اقلیم                    در کنار آورد چو در یتیم

                                                                              (دستگردی،657:1374)

 

 و طبعا در این پروسه ی تعامل فرهنگی  جامعه ای خواهد توانست از اقتدار فرهنگی خود صیانت نماید که  در گام  نخست فرهنگ خود را  فراتر از دیگران تصور ننماید و در گام بعدی بستر های پذیرش را در خود بیشتر فراهم نماید و از نفی و طرد  سایر  فرهنگ ها  بپرهیزد.  بنا بر این  می بینیم که  پیر گنجه ، هم باز گو کننده ی فرهنگ ایرانی در خسرو و شیرین و هفت پیکر است و هم  فلسفه ی یونان باستان را در  اسکندر نامه معرفی می کند و از طرف دیگر ؛ هم فرهنگ اجتماعی اعراب بادیه نشین را نقادی می کند  و هم  در مخزن الاسرار باور های دینی خود را تشریح می نماید . لذا می توان گفت که  در خمسه ی نظامی روح دینی و ایرانی حتی فراتر از آن، روح انسانی  جریان دارد و موج می زند. گر چه در همین ارتباط نمی توان  ز هد و عرفان او را علاوه بر آنچه که در مخزن الاسرار آمده در آثار  دیگری همچون  لیلی و مجنون،هفت پیکر وحتی اسکندر نامه نادیده گرفت. زیرا   : « معرفت خدا سراسر هستی اش  را فرا گرفته و ذرات  وجود و فکر وروحش  همه ذکر خداست. »(زنجانی،79:1381)

          تفکر نظامی در باب  ایران انسانی و فرهنگی را باید بیشتر در هفت پیکر بویژه در خرد نامه  و یا اسکندر نامه ی او یافت،که در طی آن  رای زدن با کارآزموده  های مجرب ، دوری گزیدن از ناپختگان ، توصیه به شکیبایی ، کرامت و بخشش در حق نیاز مندان ، پرهیز از اخلا ق ناپسند  ، رعایت  انصاف و سایر فضایل  انسانی در آن تاکید شده است. در حقیقت: «اسکندر نامه باز تاب عقاید فلسفی و مذهبی شاعر است و انگیزه ی او در سرودن ، بیان حکمت و نظر  و شرح مدینه ی فاضله بوده است. »(م.و،435:1371)

        آرمان شهر و اتوپیای نظامی ویژگی خاص خود را دارد ، شهری که  راستی و راستکرداری  ،  اجتناب از دروغ و نیرنگ ، یاری رساندن به ناتوان ها  و پرهیز از تکاثر در  آن رایج است. شهری که مردم آن از دزدان هراسی ندارند و شحنه ها در آن پاسبانی نمی دهند  و مردم  شهر چشمان خود را بر عیب دیگران  بسته اند  و در پنهان علیه هم  سخن نمی گویند و در حال و روزگار همدیگر تجسس نمی ورزند و در نهایت در غم و شادی هم حقیقتا شریک هستنند.

              و این است آن مدینه ی فاضله ای که  نظامی ، به عنوان سخنگوی ایران انسانی و فرهنگی در  حماسه های بزمی  خود  به آن توجه دارد.ماندگاری  این مفاهیم ارزنده  جدای از آن که از طبیعت این معانی پر جاذبه نشات می گیرد ، اما از یاد نبریم که: «راز تاثیر مثنوی های بزمی نظامی در طول  قرن ها  در این بیان هنری و گرم و شور انگیز است  که آن  سر گذشت و مضامین دلکش را در خود پرورانده است و جاودانگی بخشید.  »(یوسفی،172:1376)

        نظامی در اغلب مثنوی های خود که: «از لحاظ  معلومات اجتماعی بسیار غنی است و حقیقت و صمیمیت در آن موج می زند. » (زنجانی،23:1376) بنا دارد تا آفاق  واقعیت های شادی بخش آینده را فرا سوی  فرهنگ بشری  به تصویر بکشد.

      پیر گنجه  در یافتن نا کجا آباد خویش ، از دروازه های شرع در مخزن الاسرار وارد می شود و تا  فراز نای بلند  اسکندر نامه به پیش می رود.در تمام این ادوار   اگر چه از محدودیت های مدینه ی جاهله  نگران و غمزده است،  اما همچون اندیشمند ی آرمانگرا  نه تنها از جستجوی مدینه ی فاضله خسته و نا امید نمی شو د ، بلکه  بسترهای نیل به آن را ضمن پالایش روان در خود فراهم می سازد ،بنا براین از همان آغاز سرودن شعر ؛ اندیشه ی تصویر و تحقق  آرمان شهر مهم ترین دغدغه ی فکری نظامی بوده است لذا : « مخزن الاسرار در واقع یک عرصه  از جستجویی بود که در ذهن شاعر در تکاپوی وصول  به یک مدینه فاضله در پیش گرفته » است .(زرین کوب،24:1386)

        اگر چه نخستین مثنوی نظامی که بازتاب  برجسته تری از زهد و عرفان اوست و به عبارتی پیوند  شعر وشریعت است ، لیکن  تلویحا این  هشدار را می دهد که توسل محض به ظاهر شریعت و غفلت از  پیام آسمانی آن ، هرگز برای جوامع  بشری دسترسی به کمال را تضمین نمی کند. شاید به همین علت بوده که این اثر  برای تصویرآرمان شهر  او کافی  به نظر نمی رسید.

         لذا  نظامی این بار  تجربه ای دیگر را می آزماید و ناکجا آباد خود را  زیبا تر از گذشته نشان می دهدتا: «انسان در آن به مراد دل رسد و فارغ از دغدغه ی اندوه زندگی خود را تسلیم  شاد خواری نماید. »( زرین کوب ،73:1386) هوسنامه ی  که بنا به قول نظامی:

               ولیکن در جهان امروز کس نیست                 که او را در هوس نامه هوس نیست

 

  که به زعم بعضی ها  به دنیای آتش پرستان وترسایان تعلق دارد،در باب شایست و ناشایست ها ، نیست  بلکه پیام روشنی از توحید و تعالی و عشق و معرفت  است  که  انسان را به رهایی از دغدغه ها یی که شادی و نشاط حقیقی او را  تحدید و تهدید می کند نوید می دهد. چنان که در بخش پایانی داستان خسرو و شیرین آورده است:          

          نگاری اکدشست این نقش دمساز                   پدر هندو ومادر ترک طناز

          مسی پوشیده زیر کیمیایی                            غلط گفتم که گنجی اژدهایی

          دری در ژرف دریایی نهاده                          چراغی  بر  چلیپایی  نهاده

          تو در بردار و دریا را رها کن                          چراغ از قبله ی ترسا جدا کن

          مبین کاتشگهی را رهنمون است                   عبارت بین که طلق اندود خون است

          عروسی بکر بین با تخت با عاج                    سرو بن بسته در توحید و معراج

                                                                                 (دستگردی ،362:1374)

         البته این نگاه به صورتی دیگر در لیلی و مجنون رخ می نماید.  در حقیقت، داستان لیلی ومجنون  در لایه های پنهانی خود نوعی نقد جامعه شناسی و اخلاقی  از جامعه ی  بدوی و قبیله ایی است که حقوق  و نیاز های طبیعی انسان،  در غبار تیره ی واپسگرایی و سنت های کهنه و دیرین  محصور است و میل باطنی بشر تحقیر می شود و  قوانین  خشک و بی روح که فاقد هر گونه وجاهت اجتماعی اند،  سایه ی خشن خود را بر  علایق پاک  انسانی  می افکند.  به همین علت : «شاید اقدام به نظم  این داستان تا حدی ناشی از ضرورت بررسی جامعه ی بسته-  مقید در قیود آداب و رسوم کهن-  بود که او می خواست تصویر یک شهر آرمانی را در افق های آن نیز جستجو کند. »(زرین کوب،123:1386)

           آرمان شهر  نظامی ، فراز و نشیب های  فراوانی را  پشت سر گذاست او به سرزمین و زمانی می اندیشید ، که انسان ها بتوانند آمال و آرزو های  خود را محقق شده  ببینند واز خواب  دوشین بیدار شوند و  واقعیت های زندگی خوش شیرین را  تجربه کنند و این در صورتی است که هر یک از انسان ها در چنین سرزمینی باید به صفات و فضایلی آراسته باشند که در خردنامه ی سه گانه ی نظامی در اقبالنامه به آن اشاره شده است . نگارنده جهت جلوگیری از اطناب کلام به ابیاتی از آن اشاره می نماید .

خدا ترس را کار ساز است بخت                     بود ناخدا ترس را کار سخت

به هر دولتی کاوری در شمار                         سجودی بکن پیش پروردگار

سبق برد خود را تک آهسته دار                 حسد را به خود بار بر بسته دار

به کینه مبر هیچکس را ز جای                   چو از جای بردی در آرش ز پای

مزن در کس از بهر کس نیش را                 به پای خود آویز هر میش را

مکن کار بد گوهران را بلند                      که پروردن گرگت آرد گزند

زدن با خداوند فرهنگ رای                       به فرهنگ باشد تو را رهنمای

کشش جستن از مردم سست کوش              جواهر خری باشد از جو فروش

سر خصم چون گردد از فتنه پر                   به چربی بیاور به تیزی ببر

میارای خود را چو ریحان باغ                     به دست کسان خوبتر شد چراغ

فراخ آستین شوکزین سبز شاخ                  فتد میوه در آستین فراخ

گران باری مال چندان مجوی                    که افتد به لشگرگهت گفتگوی

به روشن ترین کس ودیعت سپار                که از آب روشن نیاید غبار

مشو نا امید ار شود کار سخت                    دل خود قوی کن به نیروی بخت

مژه در نخفتن چو الماس دار                     به بیداری آفاق را پاس دار

لب از خنده ی خرمی در مبند                   غمین باش پنهان و پیدا بخند

چو خواهی که باشد ظفر یار تو                        ظفر دیده باید سپهدار تو

چو بر رشته ی کاری افتد گره                      شکیبایی از جهد بیهوده  به

حریصی مکن کین سرای تو نیست            وز او جز یکی نام برای تو نیست

سخن گفتن نرم فرزانگیست                     درشتی نمودن ز دیوانگیست

                                                                         (دستگردی،1381:1374)

اگر مفاهیمی و صفاتی از این دست که ذکر آن گذشت در وجود انسان ها به بار بنشیند بدون شک روزی را شاهد خواهیم بود  که: «تفاهم انسانی و نکو فطرتی آدمی می بایست در آنجا غلبه یابد و فتنه انگیزی و نا آرامی ناشی از کژ خویی ماجراجویان در آنجا پایان یابد. »(زرین کوب،296:1386)

         نظامی بر زشتی های اخلاقی همچون  بی عدالتی ، دورویی ، غفلت ، شکمبارگی ، حرص تکبر ... می تازد و بر آفاتی که آرمان شهر او تهدید کند ، نهیب می زند . در همین راستا  بدترین و زشت ترین آفت نیک شهر  پیر گنجه،  دروغ و نیرنگ است. بنا بر این تا وقتی که دروغ در جامعه ای حکومت می کند و از طرف دیگر  دروغ گویان به ظاهر، آن را مذمت می کنند، تردیدی نیست که رسیدن به چنین شهر آرمانی، آرزوی عبثی است.

        با امعان نظر در آنچه که گذشت و توصیفی که از مثنوی های او  به عمل آمده است  ،  ا گر نظامی را  سخنگوی ایران انسانی معرفی کنیم ، راهی به خطا نرفته ایم ، زیرا  او در تفاوت آشکار با دیگران  توانست با حفظ شریعت و قومیت خویش ، اجتماع  شکوهمندی از فرهنگ  اقوام گوناگون را در خمسه ی  به ویژه در هفت پیکر گرد هم آورد .

            شاید طرح اساسی او در هفت گنبد این بوده،  تا با فرا خوانی هفت دختر از هفت سرزمین با هفت نژاد متفاوت و در هفت قصر، در طول  هفت روز ، خواسته باشد تا  تفاوت های قومی را که  همواره بشر از آن در طول تاریخ  آسیب دیده  و بعضا  مایه ی تفاخر احمقانه ی آدم های سبک مغز هم بوده است ، به یک سو نهد و برتری نژاد و رنگ ، را که متاسفانه روزگاری ره آورد تلخ و اندوهبار عصر برده داری و بربریت و توحش بود ، کنار گذارد و همانند یک منادی بیدار گر؛ بشریت را به یک وحدت نه صرفا دینی و قومی ، بلکه به یک یگانگی انسانی و فرهنگ واحد جهانی  فرا بخواند.

         بنا بر این مهم ترین پیام پیر روشن ضمیر گنجه ،  صیانت از مرزهای انسانی است ونوید رهایی به کسانی که قید و بند ها را در هم می شکنند و به سوی یک همگرایی بشری تا نیل  به آرمان شهر در  حرکت اند . در نهایت این است فرهنگ آن سرزمینی  که اندیشمندان  بزرگ وپیام آوران  جاودانه ی انسانی همانند نظامی را در دامان پر مهر خود پرورانده است.

 نتیجه گیری :

        با تامل در خمسه ی نظامی و دقت در ابیات آن می توان به این نتیجه رسید که نظامی متفاوت از متقدمان و معاصران خود از یک  گستره ی فکری ویژه بر خوردار است به این معنا که اولا همه ی سعی خود را بکارمی گیردتا جامعه ای را به انسان ها نوید دهد که تقید خاصی به بعضی از مقوله های متعارف ندارد ، بلکه بشریت را به سرزمینی دعوت می کند  که در آن اندیشه های بلند انسانی بر همه ی امور غلبه دارد. که در این مقاله نگارنده آن  اندیشه ی انسان گرایانه را  البته در حد وسع خود تحلیل نموده است.  از سوی دیگر ویژگی هایی را که از  انسان آرمانی به تصویر می کشد و بخش اعظم از آن به صورت پراکنده در گوشه و کنار خمسه به چشم می خورد عبارتند از:عدالت خواهی،نیک نامی، مشاورت با  خداوندان فرهنگ ، پرهیز از درشتی در سخن ،فراخ آستینی، اجتناب از تکاثر،دوری از خود آرایی و... که با جمع شدن این صفات و فضایل در تک تک انسان ها می توان به یک مدینه ی فاضله امیدوار بود . نکته ی دیگر این که اندیشه های نظامی همانند رودخانه ی آرامی است که از بلندای انسانی سرچشمه می گیرد وکشور ها و فرهنگ ها و اقوام متفاوت و حتی بعضا معارض را پشت سر می گذارد بدون آنکه دلبستگی  و یا وابستگی شدید و  ملموسی به فرهنگ و ملیت خاصی داشته باشد.در واقع سر چشمه های معرفتی نظامی در ابتدا با حفظ مرزهای فرهنگی خود اعم از دینی و قومی   ادامه می یابد و در پایان به یک فرهنگ واحد انسانی ، مبتنی بر فضیلت های اخلاقی  می انجامد.  پیر گنجه در جستجوی آرمان شهر،فرسنگ ها زمان را در خلوت و گوشه نشینی خود پشت سر نهاد و با سرودن مثنوی های بزمی و در هم شکستن حصارهای تصنعی، توانسته است فرهنگ این سر زمین را در قالب پر شکوه تر آن یعنی نوع انسانی اش نشان دهد.لذا اگر بنا به نظر بعضی از بزرگان فردوسی سخنگوی ایران ملی  و مولانا سخنگوی ایران اسلامی است. پس زیبنده خواهد بود اگر نظامی را سخنگوی ایران انسانی بدانیم.